دارم از درد میمیرم كجایی؟ چرا دركم نمیكنی؟چرا دستامو نمیگیری

[ پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:,

] [ 22:56 ] [ atefeh ]

[ ]

 

من تو زندگیت بودم ولی انگار نبودم
این باعث شد خودمو بکشم کنار
با کسی باشم که دوسم داره
یه زمانی بود که اگه میفهمیدم دوسم نداری خودمو میکشتم اما
الان دیگه کسی شدی که دلم نمیخواد اصلا بهت فکر کنم گوه

[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

] [ 17:8 ] [ atefeh ]

[ ]

 

یه پنجره با یه قفس
یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو
یه خاطرس همین و بس
تو این مثلث غریب
ستاره ها رو خط زدم
دارم به آخر میرسم
از اون ور شب اومدم
یه شب که مبل مرثیه خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم...
بزار که کوله بارمو رو شونه شب بزارم
باید که از اینجا برم
فرصت موندن ندارم
داغ ترانه تو نگام
شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس
منتظر پر زدنم
من از تبار غربتم
از آرزوهای محال
قصه ما تموم شده
با یه علامت سوال
بزار که کوله بارمو
رو شونه شب بزارم
باید که از اینجا برم
فرصت موندن ندارم..........

[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

] [ 17:4 ] [ atefeh ]

[ ]

 

کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت
کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم . . .
که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم ، روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم
کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نباشد ، در هوای سرد عشقت افسرده نباشد
کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ، تو نباشی و من پریشان باشم ، تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم . . .
کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ، فصلهایم بی رنگ بگذرند ، تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد . . .
تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ، عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ، تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد . . .
دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد . . .
کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ، شب و روز دلم را سرزنش کنم . . .
قلبم میلرزد ، تمام وجودم تمنای آغوشی را میکند که آن آغوش رویاییست که گاهی فکر میکنم رسیدن به آن محال است
چشمانم دیگر از اشک ریختن سویی ندارند ، چشمانی که تمام لحظه ها انتظار این را میکشند که به دیدار چشمان تو بیایند
کاش عاشق دل بی وفایت نبودم ، بی نیاز بودم ، مثل خودت بیخیال بودم ، کاش مهم نبود برایم بودنت ، دیگر احساس نیاز نمیکردم در تمام لحظه های نبودنت !
                                                                                                                             

[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,

] [ 17:20 ] [ atefeh ]

[ ]

 

عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات...
همیشه در پی كسی باش که...
با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب هایت...
حاضر باشد به تو عشق بورزد...
و تو را به همه دنیا نشان بدهد...
و بگوید كه:
این تمام دنیای من است...!!!!!!

[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,

] [ 17:16 ] [ atefeh ]

[ ]

 

بغض تو گلومه
 
خدا هم پلومه
 
به خودش قسم
 
بدجوری خستم
 
پیش تو تمومه موندن حرفاتم بهونه بودن
 
آره خواستم باشم ولی رفتمو پیشت نموندم
 
عوض شدی آخریا باورم نمیشد
 
دوستت داشتم حالیمم نمیشد
 
مثل حوا این طوری که من با تو بودم
 
تو آسمونت ابریه وردار ببر اونور
 
بارون با تو بارید دیگه گمت کردم
 
تو دنیای تاریک
 
حالا بارون با ریتم
 
دیگه لالایی نمیگم تا آروم بخوابی نه دیگه لالایی نمیگ
م
تا آروم بخوابی

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,

] [ 16:17 ] [ atefeh ]

[ ]

 

 
 
غریب است دوست داشتن
 
 
 
 
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
 
 
 
 
 
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد
 
 
 
 
 
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده ؛
 
 
 
 
 
به بازیش می‌گیریم.
 
 
 
 
 
هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر ،
 
 
 
 
 
هر چه او دل نازک‌تر ، ما بی رحم ‌تر .
 
 
 
 
 
 تقصیر از ما نیست ؛
 
 
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند.
 
 

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,

] [ 16:8 ] [ atefeh ]

[ ]

 

 
دلم مي خواست من باشمو تو با يک دنياي خالي.دوست داشتم تو باشي منو دو قلب ﭘر احساس.اما نميشه
 
بدون تو دنيا برام ارزشي نداره کاش خودم مي مردم. اما مرگ لحظه هاي ﭘر احساس زندگيمو نمي ديدم.خدايا چه سخته.تحملش چه سخته
 

 

اما مي دونم که اگه نشد باهم باشيم .اما قلبامون هنوز باهمه.من الان بيش از هر زماني اون دلي که بهم دادي تو قلبم حس مي کنم
 
امشب اگه تنهام اگه نيستي باهم اشک بريزيم.اما ضربان قلبتو توي دلم احساس مي کنم
اگه هر شب از شوق بودن با تو خوابم نمي برد.امشب از درد جدايي و غم نبودنت نمي تونم بخوابم
 
نيستي اما من حست مي کنم.باهام حرف نمي زني اما من صداتو مي شنوم که تو دلت داري حرف مي زني.نمي بينمت اما با همه وجود تو ذهنمي
 
الان به ياده لحظه آخر افتادم.لحظه آخر صدات لرزيد.صداي منم لرزيد
 
وقتي صدات قطع شد باور لحظه ها برام مشکل شد.تازه فهميدم که ديگه هرگز اين صدارو نمي شنوم.اشک ريختم.اما چيزي عوض نشد
 
من موندم با يک جاده بي انتها که از اين به بعد کسي رو براي همراهي ندارم.چه دردناک بود اون لحظه.قدرت تحملشو نداشتم.اما چاره اي جز تحمل نداشتم
 
زندگي با من چي کار کرد؟امشب چه طولاني شده.بغضمم نميشکنه. امشب همه چيز عذاب آور شده.سکوت٫بغض خفه کننده٫ فکر تو٫ صداي ضربان قلبم٫ تحمل٫ نفس کشيدنم٫ باور لحظه هام و نگه داشتن قلبي که تو به من دادي
 
سخته.سخت تر از حد توانم.حست ميکنم. با همه وجود حست مي کنم.مي دونم که الان داري به من فکر مي کني.مي دونم. باور دارم با من نيستي اما من تورو با ذره ذره وجودم حس مي کنم
مي دونم که تو هم منو حس مي کني
 
دارم آهنگايي که با همه وجود به تو دادم گوش مي دم.اون روز که اون آلبومو به تو دادم مي دونستم که توي اين شب که عذاب آور ترين شب زندگيمه تنها اين آلبوم ميتونه منو با آهنگاش باور کنه.براي همين به تو دادم. تا تو هم تو اين شب بري سراغش.کاش تو هم الان گوش بدي و مثل من خودتو به احساس واقعي اين آهنگا ﺑﺴﭙاري
 
يک بار بهت گفته بودم.الان بازم ميگم.به تو ساده دل ندادم که بري ساده از يادم.هر چقدر بيشتر فکر مي کنم کمتر مي تونم باور کنم که ديگه باهم نيستيم
 
چه ﭘاک بود اين احساسي که بين ما بود.چه ساده بوديم هردومون
ما که توقع زيادي نداشتيم.فقط مي خواستيم خودمونو فداي احساسي که برامون ارزش داشت بکنيم. اما نشد
 
زندگي به ما مهلت نداد خدايا زندگي چه بي رحمه
 
ما که توقع زيادي نداشتيم. فقط مي خواستيم با هم باشيم.اما زندگي اين حقو از ما گرفت.کاش بودي و مي ديدي که بدون تو دليلي براي ادامه ندارم ساعت ها از لحظه آخره با هم بودنمون گذشته.اما من انگار تو اون لحظه متوقف شدم
 
دوست ندارم که از ذهنم بيرونش کنم
 
خدايا چه سخته جدايي.هنوز به اندازه نصف روز از لحظه آخر نگذشته اما من طاقتم داره تموم
 
ميشه.چقدر دلم برات تنگ شده دلم بد جوري گرفته.اما اين بار تو نيستي که برات از دل تنگيام
بگم.ستاره دلتنگي هاي منم امشب تو آسمون گم شده.ﭘيداش نمي کنم اين شبم که به آخر نميرسه
 
خدايا اين زجر تا کي مي خواد ادامه داشته باشه؟چرا ديشب که با هم مي خنديديم زود
گذشت؟ولي امشب که با هم نيستيم ﭘايان نداره؟
 
مي خوام از خدا بخواهم که به هر دومون کمک کنه.من دعا مي کنم تو هم دستاتو بالا بگير تا دعامون بر آورده بشه.مي دونم که سخته اما بيا باور کنيم که براي ما بازگشت امکان نداره
نمي دونم امشب تا کي مي خواهد طول بکشه
 
اما من تحمل مي کنم.تو هم تحمل کن.ميدونم که ميگي سخته.مي دونم که داري اشک ميريزي و ميگي نميخوام
 
اما اينم مي دوني که ما مجبوريم که زير بار غصه هامون تحمل کنيم .ﭘس منم با تو اشک
ميريزم و سعي مي کنم که با هر قطره اشکم هم باورمو بيشتر کنم و هم احساسمو
 
دوستت دارم براي هميشه.مي دونم که تو هم تا آخرين لحظه دوستم خواهي داشت
 
مي خوام برم .برمو از فردا با سکوت و دل شکستم يک زندگي بي دليلو شروع کنم.ميخوام برم و با همه اين چيزايي که اتفاق افتادباز خدارو شکر کنم.تو هم برو.برو تا کم کم بتوني باور کني که هميشه هر چي تو زندگي دوست داشته باشي بهش نميرسي
 
دلم برات چه تنگه .دنيا دلش چه سنگه
 
دنيا حسابي مارو دور خودش دوونده.صبرم زياده اما عمري ديگه نمونده
برام سخته.خيلي هم سخته
 
اما بايد بگم
خداحافظ زيباترين لحظه هاي زندگي من.خداحافظ خاطرات من
خداحافظ براي هميشه
 

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,

] [ 13:15 ] [ atefeh ]

[ ]

 

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...


یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.


یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.


یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر
روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.


یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.


یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم.
..

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,

] [ 13:8 ] [ atefeh ]

[ ]

 

هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگر کسی
 
به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار
 
در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
 
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
 
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد...

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,

] [ 13:5 ] [ atefeh ]

[ ]